دلتنگی برای سرباز ولایت....
یا هو
«یک روز از خاکسپاری شهید صیاد شیرازی می گذشت.خانواده شهید ،بعد از نماز صبح خودشان را به بهشت زهرا رساندند به مزار که نزدیک شدند با دیدن چند نفر که جلو می آمدند تعجب کردند؟محافظهای آقا بودند ،وقتی خودشان را معرفی کروند به انها اجازه عبور دادند.آقا بالا سر مزار ایستاده بود و زیر لب نجوا می کرد.
حیرت خانواده صیاد را که دید،فرمود :دلم برای صیادم تنگ شده بود!
صیاد دو روز قبل از شهادت پیش آقا بود. روز تشیع با شکوه شهید هم آقا حاضر شده بود و تابوتش را بوسیده بود . بازهم احساس دلتنگی داشت..........»
حالا سینه چاکای ولایت شما کجایید؟
رسیدید به جایی که آقا دلتنگتون بشه؟